نویسنده: پویا جفاکش

یکی از نکاتی که در غرب همیشه مورد توجه بوده، دو پا بودن شیر هرالدیک اشرافیت اروپایی-امریکایی است. او تقریبا همیشه روی دو پا ایستاده و میغرد و گاهی هم عین آدم سلاح هایی در دست دارد. این حالت ها معمولا آدمی را به یاد خرس می اندازند. اما این معما پاسخ دارد. شیر هرالدیک، آدم مانند است چون جانشین آدم هایی است که خود را تجسد خدای شیر یعنی یهوه میدانند یعنی اشرافیت داوودی رش گلوتا یا رهبریت یهود که توتمشان شیر بوده است. اینان از مصر به اروپا آمدند و منابع یونانی، نماد فلکی مصر را خرس و او را تجسم تایفون هیولا عنوان کرده اند. میدانیم که خرس میتواند فرمی آدم مانند از شیر باشد. در روایت منابع یونانی از مصریان –احتمالا یونانی مآبان اسکندریه- در زمان ظهور خدایان المپ، خدایان عصر قدیم به پیشنهاد "پان" خدای شاخدار، به جانوران تبدیل شدند و خود پان به بز تبدیل شد. پان معلم نسل جدید خدایان شد و ازاینرو مورد نفرت و خشم تایفون قرار گرفت که علیه المپی ها شوریده بود. زمانی که تایفون به پان حمله برد، پان که بز بود به درون دریا پرید و تنه ی عقبی خود را به ماهی تبدیل کرد تا بتواند در دریا شنا کند. او در همین هیبت، به صورت فلکی جدی در آسمان هویت داد: صورتی فلکی که از سمبل های یهودیت و نامش تلفظ دیگر جودی یا یهودی است. علت این است که این تمثیل، فقط بیانگر یک فرار ساده نیست؛ همدستی در خلقت است. تمام هیولاها و جانوران افسانه ای عصر قدیم از نسل تایفون شمرده میشدند. البته هرکول قهرمان، اکثر آنها را کشت. لادون یکی از آنها و او ماری بود که از درخت باغ سیب های هیسپریدها محافظت میکرد و برخی او را همان مار پلکنده اطراف درخت سیب در باغ عدن آدم و حوا میدانند. اما این موضوع به موازات این اعتقاد یهودی قرار میگیرد که تمام هیولاهای خشکی، از نسل هیولاهای دریاییند و تبارش به افسانه ی خلق هیولاها توسط تهاموت اژدهای مادینه ی دریایی برای استفاده از آنها علیه خدایان در روایات کلدانی باز میگردد. ممکن است نقش تایفون در خلق هیولاها ثانویه و به واسطه ی انداختن پان در دریا –نماد تهاموت- باشد. پان، خدای تولید مثل و متجسد به قضیب مردان بود. او همچنین خدای آتش بود و خلقت یهودی در ستاره ی داوود منعکس است که از دوگانه ی مثلث های آب و آتش حاصل میشود. پان خدای ملوانان نیز بود چون میتوانست با فلوت نوازی خود، امواج طوفانی دریا را آرام کند. گویی که او حکم جفت تهاموت را داشته بوده و برای او نقش تموز چوپان در زندگی الهه عیشتار را ایفا کرده باشد. تموز و عیشتار در اساطیر یونانی به صورت آدونیس و آفرودیت بازآفرینی شده اند. آفرودیت از کف کردن خون آلت جنسی اورانوس در دریا پدید آمد پس از آن که کرونوس پدر خدایان المپ، پدرش اورانوس را اخته کرد و آلت جنسی او را به دریا انداخت. گم شدن آلت جنسی نرینه را در افسانه ی ازیریس خدای تمدن مصر نیز می یابیم پس از آن که جسد ازیریس به دست تایفون تکه تکه و آلت جنسی او در دریا به دست ماهی ای خورده شد. تجسم تهاموت نیز ماهیان و جانوران ترسناک دریایی هستند. میتوان گفت تکه تکه شدن بدن ازیریس، مثله شدن نظم خدایان المپی پس از به هر سو گریختن آنها است و نماد تولید مثل و بقای این نظم یعنی پان، آلت جنسی اورانوس بوده که دریا را به هیولاها بارور کرده است. این افسانه ها مستقیما به دل تاریخ دوخته شده اند. پان بز-ماهی به صورت کوئینوتائور یعنی ورزاو ماهی گون هیولایی از دریا درمی آید و ملکه ای را به خاندان مروونژین که ریشه ی تمام خاندان های سلطنتی اروپا است بارور میکند. رد این خاندان اسطوره ای را میتوان تا تکرار آدمی مانندتر و واقعگرایانه تر پدید آییش در قرن هشتم میلادی پی گیری کرد. دراینجا جانشین برحق مروونژی ها سیگیسبرت نامیده میشود کلمه ای که در زبان آلمانی، به معنی نهال و شاخه است به کنایه از درختی که از درخت قبلی قرار است متولد شود. سیگیسبرت که در رنه لوشاتو حکومت میکند با "ماگدالا" نامی که از نسل ثمرات ازدواج عیسی مسیح با مریم مجدلیه است ازدواج میکند. همانطورکه نام ماگدالا نشان میدهد او تکرار مریم مجدلیه است. ماریا یا ماریان که فرم دیگر مریم است در اروپا با لغت "مارین" به معنی دریایی مرتبط است تا همتباری ماگدالا با تهاموت را یادآوری کند. عیسی از نسل قبیله ی یهودا است و مریم مجدلیه از نسل قبیله ی بنیامین. اتحاد این دو قبیله عامل پیدایش اشرافیت یهود یا رش گلوتا خوانده شده که از مصر به اروپا نقل مکان کردند. گادفری دو بویلون هم که از نسل داگوبرت پسر سیگیسبرت و ماگدالا خوانده شده، وقتی در جریان جنگ های صلیبی به حکومت اورشلیم رسید، خود را احیا کننده ی حکومت داوودی های یهودایی و ازاینرو موسس جدید معبد سلیمان معرفی کرد و به همکاران خود، عنوان معماران معبد سلیمان (ماسون) را اهدا نمود و با همین ادبیات، دیر صهیون و مکتب شوالیه های تمپلار را ابداع نمود. گویلوم دو گولون که به نام گادفری دو بویلون معروف شد، دوک لورین در لانگدوک بود. لانگدوک که نام اصلی محلش سپتیمانیا بوده، مرکز کیش حول گرال مقدس و ازدواج عیسی با مریم مجدلیه بود و حاکمان نواحی آن به دلیل نسب بردن از عیسی و مریم مجدلیه، به «شاه یهودیان» ملقب بودند. احتمالا نام گویلوم د گلون نیز ترکیبی از القاب کولوم و کولون برای رهبران رش گلوتا یا شاه داوودی ها است و نه خود او و نه تبارش بر واقعیتی استوار نیستند ولی شکل گیری مکتبشان را میتوان در ادامه ی مهاجرت اشرافیت داوودی فرقه ی آرموس از اسکندریه ی مصر به کالابریای ایتالیا دریافت. چون داستان میگوید که در سال 1070 و 29سال پیش از آغاز جنگ صلیبی، راهبان کالابریایی در جنگل آردانس فرانسه که بخشی از دوکی لورین (قلمرو گادفری دو بویلون) بود، مستقر شده بودند. حکومت های انگلستان، فرانسه و آلمان از دیر صهیون گادفری دو بویلون برخاستند و همان ها هستند که خود را از نسل مروونجی ها خوانده اند. راهبران این اشرافیت ها یعنی "ور" های کالدونیا، و دوک های آنجو و لورین، خود را زیرمجموعه های خاندان خودخوانده ی "دراکنبرگ" معرفی و بحث خون اژدها و دراگون کورت را گسترده کرده اند. موفقیت آنها تحت همکاری نسلی از پاپ های مروونجین معرفی شده که پاپ اوربان جنگ صلیبی گادفری دو بویلون در 1098 میلادی، ششمینشان بود و اولینشان در سال 999میلادی به تخت پاپی نشست. رقم این سال، عمدا چنین انتخاب شده که برعکس 666 یعنی عدد دجال در مکاشفه ی یوحنا باشد. جنگ صلیبی الگوی استعمار قرون متاخر میلادی بوده که اصحاب آن، اصرار داشته اند خود را دریانوردانی مجهز به اسلحه ی آتشین و موفقیت های خود را مدیون همراهی این دو پدیده بخوانند. این دقیقا همکاری دریا و آتش و جفتگیری نوین جدی (بز-ماهی) با دریا است که خلقت جدید را پدید آورده است؛ خلقتی که با شورش هیولاها یا شیاطین علیه دربار زئوس شاه المپ همراه است. زئوس یا ژوپیتر کسی جز یو یا یهوه ی یهودیان نیست که سمبلش شیر است و حالا با شیرهای هرالدی دوپا که آدم های خداگون در هیبت هیولاهایی نظم ستیزند مواجه است. ملت این بینظمی وظیفه دارند مادر مقدس این اشرافیت یعنی مریم مجدلیه ی روسپی را الگوی زنان خود کنند. مجدلیه (ماگدالین) از ماگدال به معنی برج می آید که یهودیت آن را نمادی غولپیکر از آلت جنسی مذکر میخواند. مریم مجدلیه که هم مارین (دریایی) است و هم ماگدالین (آلت دار)، همان آفرودیت الهه ی شهوات در قبرس –از مرکز تمپلارها- است که با آلت جنسی اورانوس قدرتمند شده و وظیفه ی زنان خدمتکارش نیز آلت دار شدن صوری یعنی تقلید از مردان است. وقتی جواز تولید مثل مکتب قدیم یا آلت اورانوس به صورت پان یهودی از بقیه ی پیکرش جدا شود و برای دنیا دین های هیولایی تولید کند، رمز قدرتمند تر شدن تایفون بازار نیز مجهز شدن همه ی زن ها به آلت پان برای تولید بیشتر هیولاهای خالق در جهت رونق بازار تحت کنترل اشرافیت یهود است. نقش مهم زن ها در تقلید از ماری ماگدالین، برای تکمیل نقشی است که پیشتر مردها در جامعه به عهده گرفته بودند. پسرها از خردسالی به صورت نقلی و عملی از پدرانشان می آموزند که باید قوی، خود اتکا، سرد و بی احساس باشند و این بی احساسی را با بیرحمی تمام در بزرگسالی به پدران نیازمند محبت خود پس میدهند چون دیدن پدرانشان آنها را به یاد زمانی می اندازد که ضعیف و نیازمند کمک پدر و مادر بودند و حس ناخوشایندی به آنها میدهد. بر اساس قانونی نانوشته، طی نسل ها کمتر پدر و پسری علیه این چرخه طغیان کرده اند. خطرناک ترین اتفاق ممکن این است که پسر جویای محبت، در اثر ناامیدی از پدر بی احساس خود، روی به مادر بیاورد و از او بیاموزد. اما اگر مادر هم مردآسا و تهی از زنانگی باشد خطر برطرف میشود؛ اکثر مردم جامعه تنها و بدون توانایی یارگیری و طعمه ی بی دردسر برنامه ریزی های حکومتی میشوند:

“the merovengian dynasty”: scar kress: kstorm: jan 28, 2011

حذف همسر داری مسیح و افسانه ی مریم مجدلیه از صحنه ی اروپا به جنگ های صلیبی درون قاره ای کلیسای کاتولیک و فرمان نابودی متون یهودی توسط پاپ بندیکت سیزدهم در قرن پانزدهم منسوب است. بیشتر متون یهودی مربوط به مسیح، تکرارگر داستان "مار یسوع" mar yesu در کتاب الکسای بودند که تمام کپی هایش نابود شدند ولی بخش هایی از داستانش در نقل قول هایی از اسقف هیپولیتوس رم و سنت اپیفانیوس سالامیس باقی مانده و در جریان شورش بریتانیا علیه کلیسای کاتولیک رم، در آنجا توسعه یافته و بومی شدند. درواقع تا زمین تاسیس دولت یهودی در ایالت عثمانی فلسطین در اواسط قرن بیستم، هنوز بسیاری از انگلیسی ها معتقد بودند که مسیح در محل کلیسای سنت پاول در لندن مصلوب شده است و همکاری صهیونیست ها با حکومت بریتانیا تحت حمایت رتچیلدها بود که به این افسانه پایان داد و فلسطین را به عنوان سرزمین مقدس تثبیت کرد. پس از مرگ مرموز تئودور هرتسل در 43 سالگی و جانشینی حییم وایزمن در مذاکرات برای تاسیس یک کشور یهودی، وی در مذاکره با انگلیسی ها تضمین کرد که صهیونیست ها منافع استعماری بریتانیا را تامین خواهند کرد و سیاستمداران انگلیسی مثل وینستون چرچیل معتقد بودند بهترین محل برای تاسیس این دولت دستنشانده ی استعماری در یک منطقه ی کنار دریا و حائل بین خاورمیانه های افریقایی و آسیایی است که میشود دقیقا همان محلی که امروزه به نام فلسطین میشناسیم. اما قبل از آن، گالیله یا جلیل مسیح، ایالت رومی گاول شامل فرانسه تلقی میشد. هرود ، حاکم آنجا بود و مسیح و برادر دوقلویش به نام "جوداس توماس" از تجاوز یک سرباز رومی به نام جولیاس عبدس پاندیرا به دختر او به نام ماریامنه به دنیا آمدند. ازاینرو داستان، عیسی را به نام "جسوس بن پاندرا" میشناسد. تحت حاکمیت هرود، فرقه ی فریسیان به رهبری بنیامین قبطی، بر گاول نظارت مذهبی کامل و به نفع رومی ها داشتند. جوداس توماس، شورشی مذهبی را علیه رومی ها در گاول یا جلیل به راه انداخت که شکست خورد و محکوم به اعدام گردید. ولی پونتوس پیلاطس قاضی رومی، دستور داد مجرم دیگری را به جای او مصلوب کنند و جوداس توماس به عنوان برده فروخته و به هند برده شد. در زمان این رویداد، خانواده ی جوداس توماس که در رم بودند به مارسی فرانسه نقل مکان کردند و از آنجا برای گسترش تعالیم او در گاول و بریتانیا منتشر شدند. رهبر جدید فرقه، یوحنای تعمیددهنده john the Baptist بود و از طرف او عیسی و یوسف رامه ای به انگلستان رفتند و درآنجا به تجارت با فنیقیه پذداختند. ازاینجا میتوان مطمئن بود که برجستگی مریم مجدلیه، بیشک کار فراماسون ها است که مکتبشان از بریتانیا به همه ی دنیا سایه انداخته است. چون مطابق این روایت، مریم مجدلیه فقط یکی از 4همسر عیسی بوده است. همسر اول او یک زن نبطی به نام "کیپروس" بوده که برای او پنج فرزند به دنیا آورده و یکی از آنها کارادوک بوده که به شاهی رسیده و به مبارزه علیه رم ادامه داده است. مریم مجدلیه اما همسر دوم عیسی و دختر یک پادشاه کلتی بوده که خون اعقاب تمام فرزندانش، در خاندان سلطنتی بریتانیا هست. شورش بریتانیا علیه کلیسای کاتولیک بوده که باعث زنده ماندن این افسانه شده و کلیسای کاتولیک را محکوم نموده که به پیروی از اشرافیت سرزمینش رم، ضد رومی بودن عیسی را پنهان و او را کشته شده توسط یهودیان جا زده است؛ ادعایی که البته به نفع یهودیان است [و در فیلم های هالیوودی کم فاصله از تاسیس اسرائیل مثل بن حور، میتوانید ردی از آن بیابید.] در این ادعا، رهبران یهودی معاصر عیسی از فرقه های فریسی و صادوقی، یهودی واقعی نبودند و در اخوت های خورشیدپرست و پاگان رومی ها عضو بودند و عیسی و خانواده اش بودند که یهودیان واقعی محسوب میشدند. ولی کلیسای رم و قبل از او کلیسای قستنطنیه، زندگینامه و شعایر عیسی را از کپی کردن داستان های خدایان پاگان رومی ها ساخته اند.:

“british freemasonry covets Israel”: tony bushby: rense: july24,2010

بوشبی، این روایت را فرم یهودی و محلی شده ی یک داستان کلی تر درباره ی شکست "جوداس کرستوس" یکی از فرزندان حرامزاده ی امپراطور تیبریوس در تلاش برای جانشینی پدرش میداند که به مصلوب شدن شورشی انجامید. اما ممکن است قضیه برعکس باشد. داستان مسیح تاریخی شده ی یهودی ها یعنی جسوس بن پاندرا، به هیچ وجه واقعی تر از داستان های خدایان متهم پاگانی نیست. کافی است توجه کنیم که زن دوم جسوس یعنی مریم مجدلیه فرمی از آفرودیت بوده و در این مورد تفاوتی با زن اولش نداشته چون کیپریس هم از نام های آفرودیت در قبرس تمپلارها است و نام جزیره نیز از این اسم می آید. کیپریس فرم یونانی شده ی لغت عربی "کبری" است. در زبان عربی، صفت مبالغه برای مذکر، بر وزن "افعل" و برای مونث، بر وزن "فعلی" (با خوانده شدن "ی" به صورت "ا") است. (ما در فارسی، بارها این قانون را در نامگذاری زیر پا گذاشته ایم. مثلا اسم دختر را "اکرم" میگذاریم درحالیکه اکرم مذکر است و مونث آن میشود "کرمی"، یا اسم دختر را "اعظم" میگذاریم درحالیکه اعظم مذکر است و مونث آن میشود "عظمی".) بر این اساس، "اکبر" به معنی بزرگترین برای مذکر است و مونث آن میشود "کبری"، و متضاد آن یعنی کوچکترین میشود "اصغر" برای مذکر، و "صغری" برای مونث. اکبر، از نام های اله یا الله خدای عرب ها است و بنابراین کبری نیز مفهوم الهه یعنی خدای مونث را دارد. احتمالا کبری همانقدر برای الهه صفت است که خود آفرودیت. آفرودیت در یونانی یعنی کف؛ چون آفرودیت از کف کردن خون جهاز تناسلی اورانوس در دریا پدید آمده است. اما اصل آفرودیت، لغت عربی "عفریته" به معنی شیطان مونث است. این نامگذاری نشان میدهد که وی نتیجه ی یک برداشت مسیحی از عیشتار الهه ی بین النهرینی بوده است. از طرف دیگر، توماس نیز نامی مشابه تموز معشوق عیشتار را دارد. بنابراین شکست جوداس توماس و ازدواج برادر دوقلویش عیسی با کیپریس یا مریم مجدلیه، درواقع تکرار قتل تموز چوپان به دست انکیمدوی کشاورز در دعوای عشقی بر سر الهه عیشتار است. این دعوا به صورت دعوای هابیل چوپان و قابیل کشاورز بر سر یک زن، در تاریخ یهودیت و در ابتدای خلقت انسان تکرار شده است. صنعتگران و تمدنسازان از نسل قابیل پدید آمده اند درست مثل کشورسازان اروپا که از نسل عیسی پدید آمده اند. عیسی تجسد خدا بود و همه ی اتفاقات دنیا به دست خدای یهودیت است، ازجمله نکبت برادرش جوداس توماس برای رسیدن عیسی به جانشینی او و ازدواجش با مظهر قدرت در هیبت یک زن، چون این زن همان تهاموت الهه ی بابلی است که مردوخ خدای خالق، جهان مادی را از پیکر او ساخته است و تمدن هم به مصالح مادی نیاز دارد. علت مقدس بودن جزیره ی قبرس نیز همین است. قبرس معدن مس است و مس به نام الهه (کبری) "کوپر" نامیده میشود. مس به رنگ سرخ است و از این جهت قابل مقایسه با آهن ابزار اصلی پیشرفت مشترک کشاورزی، صنعت و جنگ. آهن، فلز آرس یا مارس خدای جنگ به شمار میرود و همچون مریخ سیاره ی مارس سرخ رنگ است. آفرودیت یا ونوس که با زهره تطبیق میشود، فرم مونث مارس است و همچون او قرمز. سرخی خون انسان، ناشی از حضور این دو عنصر در بدن انسان است و خلقت آدمیزاد همچون دیگر جانوران باید بر خفت و خیز مداوم مارس و ونوس استوار باشد. اما هفستوس یا وولکان خدای صنعت و آهنگری و جانشین انکیمدو و قابیل، در مقام شوهر آفرودیت، باعث جدا شدن این دو از هم میشود و این مثل جدا شدن فلزات از سنگشان و از همدیگر برای آهنگری است. به همین دلیل هم تقسیم انسان ها به ونوس شهوانی و مارس جنگی در دوره ی پسا کلیسایی و از بین رفتن مانع اختلاط آنها با هم در نیو ایج، درواقع نوعی بازگشت به خلقت خدایی و بر ضد تمدن است و به همین دلیل با طبیعتپرستی و حیوان دوستی ترکیب شده است.

تمام این حرکت، درواقع با نوعی نتیجه گیری از خود یهودیت درباره ی شیطانی خواندن تمدن و آغاز آن با قتل هابیل به دست قابیل توجیه میشود و خود یهودیت به همراه فرزندانش مسیحیت و اسلام، به این جنایت متهم میشوند چون درواقع نه فقط به دروغ، جداسازی مذهبی را اختراع خودشان خوانده اند، بلکه با قرار دادن سلفشان موسی و عصای مار شونده اش در جایگاه افیوخوس یعنی صورت فلکی مارافسا عملا اختیار زایش تمدنی را به دست گرفته اند. افیوخوس مرکز کهکشان راه شیری و صاحب عصری بود که از 4500 تا 2500 پیش از میلاد طول کشید یعنی تقریبا در دوره ی اولیه ی خلقت توراتی در روایت یهودیان و در باستانشناسی نیز دوره ی ظهور تمدن سومری در بین النهرین که امپراطوری های آشوری ها و بابلی های شیطانی توصیف شده توسط یهودیان از آنها پدید آمده اند به همان دوره نسبت داده و تمدن و علوم، همه استوار بر همان کشورها توصیف شده اند. افیوخوس را یونانیان، اسکله پیوس میخواندند که پزشکی توانا بود و به سبب مرده کردن یک زنده، به آذرخش زئوس کشته شد. وی نمادی از بهبود سلامتی مردم در اثر رشد تمدن است. با این حال، در گزارشی از قول لوسیوس آنیوس سنکا، ماری که در دست مارافسا میچرخد، تیامات (تهاموت) و خود مارافسا، مردوخ خوانده شده اند. تهاموت هیولا یا اژدها نمادی از عنصر خلقت یعنی ماده ی فیزیکی و بینظمی هیولایی آن در غیاب نظم مردوخی است و مردوخ خدای خالق. مار افیوخوس همچنین با مار باغ عدن در تورات مقایسه شده که با تشویق آدم و حوا به خوردن میوه ی ممنوعه، باعث آشکار شدن تفاوت بین مرد و زن، و تحریک مداوم تولیدمثل جنسی شد.:

“on gods, genes, alchemy, and longevity”: m.g.mirkin , b.boyer: thunderbolts: 2020: p31

اگر به یاد بیاوریم که آفرودیت از افتادن آلت اورانوس در آب پدید آمد و این همتای جهش پان آلت آسا به درون آب بوده، آن وقت تهاموت و بینظمی مادی مدرنیته را نتیجه ی پیدایش بز-ماهی یهودیت و مجموعه ی شنای او در آب را معرف تهاموتی می یابیم که اکنون در دست موسای تصاحب کننده ی جایگاه مردوخ است و به جای شرکت ها و قدرت های یهودی، خلقت دنیا را تداوم میبخشد. مردم چیزی جز حرف های او را نشنیده اند و فکر میکنند نیو ایج تماما عقبگرد از یهودیت است. درحالیکه به نظر میرسد آن با تکمیل افراطی بت های مارس و ونوس –که دومی همچنان فرم مادینه ی اولی است- هرچه بیشتر به تنهایی و ضعف آدمیان در مقابل حکومت یهودی دامن زده است.